یکی از سوالاتی که معمولاً توسط افرادی که به استفاده اجباری یا اعتیادآور از پورن معتاد شدهاند، پرسیده میشود: «چرا ترک کردن اینقدر سخت است؟» برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید تاثیراتی را که پورنوگرافی بر مغز انسان میگذارد، درک کنید، تا بتوانید به راحتی آن را ترک کنید.
بخش کوچکی از مغز که به عنوان هسته اکومبنس شناخته میشود، تجربه لذت، میل و انگیزه را کنترل میکند. از این منطقه به عنوان مرکز لذت یا مرکز پاداش یاد میشود.
مرکز پاداش زمانی فعال میشود که ما درگیر محرکهای طبیعی و تایید کننده زندگی میشویم و احساس لذت میکنیم. خوردن، بازی کردن، یادگیری، رابطه جنسی، کمک به دیگران همگی لذت بخش محسوب میشوند. این فعالیتها به این دلیل پاداش میگیرند که به طرق مختلف، بقای فرد را تضمین میکنند.
این پاسخ لذت دو جانبه است که شامل آزادسازی و دریافت مواد شیمیایی عصبی مختلف، شامل دوپامین و همچنین آدرنالین، سروتونین، اکسی توسین، اندورفین و چند مورد دیگر است.
برخی از سلولهای مغز این مواد شیمیایی عصبی را آزاد میکنند و سلولهای دیگر مغز آنها را دریافت میکنند و هر دو عمل باید قبل از اینکه ما لذت را تجربه کنیم، رخ دهد. به طور مثال شبیه لامپ است. تا زمانی که آن را وصل و مدار الکتریکی را کامل نکنید، روشن نمیشود.
هنگامی که لذت تجربه میشود، مرکز پاداش به خلق و خو، حافظه و مناطق تصمیم گیری مغز میگوید که چقدر از یک عمل لذت بخش خاص لذت برده است و این ما را تشویق میکند تا در آینده دوباره در این فعالیتهای لذت بخش شرکت کنیم. به طور خلاصه میل و انگیزه ایجاد میکند.
مقاله پیشنهادی همه چیز درباره اختلال سادیسم جنسی یا BDSM
متأسفانه، مرکز پاداش قابل دستکاری است. به عنوان مثال، الکل، داروهای اعتیاد آور و رفتارهای شدیدا تحریک کننده (مانند مشاهده پورن) میتوانند برای تحریک مصنوعی سیستم استفاده شوند. این امر مغز را با سطوح بالای غیرعادی دوپامین تقریباً دو تا ده برابر مقداری که توسط فعالیتهای لذتبخش عادی تأمین میشود، پر میکند. این یک انفجار بسیار بزرگ از لذت است و مانند تمام تجربیات لذت بخش، این اطلاعات مربوط به لذت به مناطقی از مغز که با خلق و خو، حافظه و تصمیم گیری سر و کار دارند، منتقل میشود و باعث ایجاد انگیزه برای تکرار دوباره رفتار میشود.
مغز بسیار سازگار است. بر اساس ورودیهایی که دریافت میکند و اقداماتی که انجام میدهد، خود را درمان میکند. بنابراین، هنگامی که مغز به طور مکرر بیش از حد تحریک میشود، همانطور که در استفاده شدید از پورنوگرافی اتفاق میافتد، عدم تعادل عصبی شیمیایی مداوم را تشخیص میدهد. سپس با کاهش مقدار دوپامین آزاد شده و تعداد گیرندههایی که میتوانند دوپامین را جذب کنند، تنظیم میشود و خود را درمان میکند.
همانطور که مغز به این شکل تنظیم میشود، پورنوگرافی تاثیر کمتری دارد. سپس کاربر باید از مقدار بیشتری از آن یا یک نسخه شدیدتر از آن استفاده کند تا به پاداش مورد نظر دست یابد و سپس مغز را دوباره تنظیم کند.
علیرغم از دست دادن مداوم توانایی تجربه لذت از پورنوگرافی، خلق و خوی، حافظه و مناطق تصمیم گیری انتظار همین احساس را دارند ولی میل و انگیزه باقی میماند. بنابراین، بیمار با وجود از دست دادن لذت لحظهای احساس میکند مجبور به انجام این رفتار است.
در نهایت، پورنوگرافی دیگر کاربر را تحریک نمیکند. در بهترین حالت، پورن کاربر را به صفر بر میگرداند. هنگامی که استفاده از پورن به این مرحله ناخوشایند میرسد، بیمار بدون پاداش عصبی شیمیایی (یا بسیار اندک) به ادامه این رفتار بیشتر ادامه میدهد تا پاداش مورد نظر خود را بگیرد.
به این ترتیب، دوست داشتن پورنوگرافی تبدیل به نیاز یا اعتیاد به پورنوگرافی میشود و اجبار یا اعتیاد همه چیز را فرا میگیرد. حتی اگر محرک (پورنوگرافی) دیگر لذتی را که قبلا تجربه میکرد را به تجربه نکند، بیمار میخواهد و باید ادامه دهد.
در نهایت، این تنظیم عصبی زیستی باعث ایجاد تحمل و تشدید رفتار میشود. برای درک این موضوع، سوء مصرف الکل را در نظر بگیرید. وقتی فردی برای اولین بار شروع به نوشیدن میکند، ممکن است یک جرعه باعث تحریک آن فرد شود. با گذشت زمان، آن شخص ممکن است نیاز به افزایش مقدار الکل داشته باشد تا اثر مشابهی داشته باشد. همین امر در مورد رفتارهای جنسی، به ویژه پورنوگرافی صادق است. تحمل تحریک پذیری توسعه مییابد و برای رسیدن به همان مقدار تحریک پذیری، استفاده از پورنوگرافی افزایش مییابد.
دارو یا رفتار انتخابی فرد هر چه باشد، با افزایش مصرف، مغز به تنظیم خود ادامه میدهد. این امر با کاهش مقدار دوپامین آزاد شده یا تعداد گیرندههای دوپامین اتفاق میافتد. متأسفانه، این امر باعث کاهش صدا در مواردی مانند پورنوگرافی، الکل و مواردی از این دست میشود و همچنین همه اشکال لذت، از جمله پاداشهای طبیعی مانند خوردن یک وعده غذایی خوب، دوستانه بودن، بازی کردن، یادگیری و احساس ارتباط کاهش مییابد.
با گذشت زمان، بسیاری از بیماران پورن اعتیاد به تجربه لذت از طریق ابزارهای عادی یا فوق طبیعی را دشوار میدانند. آنها به هیچ وجه نمیتوانند پاداشهای طبیعی را تجربه کنند. آنها با اجبار یا اعتیادشان به سادگی از پورن استفاده میکنند نه برای تحریک پذیری، بلکه برای بازگشت به نقطه صفر مغز خود. این وضعیت به عنوان آنهدونیا شناخته میشود. آنهدونیا به این دلیل رخ میدهد که همانطور که در بالا گفته شد، وقتی مغز صدای اعتیاد را کم میکند، کل سیستم پاداش را تحت تأثیر قرار میدهد و صدا در همه چیز کم میشود.
خبر خوب برای بیماران پورن اجباری یا معتاد این است که مغز با هوشیاری دوباره تنظیم میشود. سیستم پاداش در نهایت (معمولاً در حدود یک سال) به حالت اولیه باز میگردد. با این حال، تا زمانی که این اتفاق نیفتد، بیماران پورن ممکن است برای لذت بردن از زندگی، برقراری ارتباط و اجتناب از تکرار پورن تلاش کنند. اغلب، مشاوره جنسی میتواند به چنین افرادی کمک کند که بدانند ناتوانی آنها در احساس لذت، مرحله موقتی بهبودی و مغز با حداکثر سرعت ممکن در حال بهبود است. در نهایت آنها میتوانند از تمام جنبههای زندگی حتی از لذتهای کوچک و ساده لذت ببرند.